از استارتآپ بودن تا تکشاخ شدن
چند سالی میشود که واژه استارتآپ وارد فرهنگ عامه مردم شده است. بسیاری تلاش میکنند سوار قطار جریان استارتآپی شوند. حتی کسانی که این واژه را نشنیدهاند و چیزی درباره آن نمیدانند، احتمالا از مزایای آن بهرهمند شدهاند.
در این سالها این واژه بشدت مورد سوءاستفاده قرار گرفته و حتی کسی که نمیدانسته دارد چه کار میکند، گفته من یک استارتآپ راه انداختهام. با اینکه استارتآپها، کسب و کارهای کوچکی هستند که این ظرفیت را دارند تا طی دو سال به صورت نمایی رشد کنند، ولی هر کسب و کار کوچک و اینترنتی استارتآپ نیست. موضوع مهم این است که تاریخچه نظریههای مدیریتی حدود 100 سال است که به وجود آمده، اما استارتآپها کمتر از 20 سال است که شکل گرفتهاند و کمتر از 10 سال است که ادبیاتی درباره آنها به کار میرود. بنابراین مفاهیم مدیریت چندان قابل تطبیق بر استارتآپها حداقل در دو سال اول فعالیت آنها نیست. پژوهشگران مدیریت فعلا در حال تحقیق روی استارتآپها هستند و بهمرور نظریههای مدیریتی درباره آنها کامل میشود. نکته مهم اینجاست که نظریهها و مدلهایی که برای فعالیت استارتآپها به دست میآید بهآسانی قابل تطبیق بر کسب و کارهای بزرگ نیست.
قبل از اینکه یک تعریف ساده از استارتآپ بدهم این را بگویم که هدف هر استارتآپ این است که بعد از مدت زمانی مثلا دوسال به یک کسب و کار بزرگ تبدیل شود. برای اینکه بدانیم استارتآپ چیست از ناصر غانمزاده، مدیر شرکت سرمایهگذاری جسورانه اُپاتان کمک خواستم. او در تعریف استارتآپ گفت: «تعریفهای فراوانی وجود دارد و هر کسی از ظن خود آنها را به شکلی متفاوت بیان میکند. این تعریف ترکیبی است از تعریفهای پل گراهام، اریک ریس و دیو مککلور: استارتآپها نوعی از شرکتهای نوپا هستند که بهسرعت رشد میکنند، ولی در ابتدای کار با عدم قطعیت بسیار دست و پنجه نرم میکنند، بهگونهای که در آغاز حتی در مورد اینکه مشتریشان کیست، چه محصولی میخواهند تولید کنند و چگونه پول درآورند، سردرگم هستند، اما تعریف دیگری که اینجا بسیار به کار میآید تعریف استیو بلنک است: استارتآپ سازمانی است موقتی که در جستوجوی مدل کسب و کاری گسترشپذیر، تکرارپذیر [و سودده] است. براساس این تعریف میتوان نتیجه گرفت سازمانی که هنوز در مرحله جستوجوی مدل کسب و کار بوده استارتآپ است و هنگامیکه آن مدل کسب و کار را یافت از استارتآپ بودن درمیآید و دیگر استارتآپ نیست.»
اما این خطکشی وحی منزل نیست و گاهی به شرکتهای جاافتادهتر هم استارتآپ گفته میشود؛ بنابراین هنوز معیار محکمی برای تشخیص استارتآپ بودن یا نبودن کسب و کارها وجود ندارد. گرچه کسب و کارهایی هستند که میدانیم قطعا استارتآپ نیستند: مثلا خشکشویی بزرگ، گاوداری و کارگاه تراشکاری کسب و کار کوچک تلقی میشوند و نه استارتآپ.
نکته بعدی اینکه هرچند بخش زیادی از استارتآپها از فناوری اطلاعات استفاده جدی میکنند، اما همه استارتآپها آیتی نیستند و استارتآپهایی هم در زمینههای ژنتیک، نانوتک، بیوتک و... وجود دارند. استارتآپ نوعی کسب و کار نوپاست؛ ولی هر کسب و کار نوپا و جدیدی، استارتآپ نیست.
برگردیم به ایران
در دنیا به استارتآپهایی که ارزش آنها به بالای یک میلیارد دلار میرسد «تکشاخ» میگویند. تکشاخها استارتآپهایی هستند که سرمایه کافی جذب کردهاند و احتمالا میتوانند درآمد پایدار ایجاد کنند و به یک کسب و کار واقعی تبدیل شوند. منتها حتی یک تکشاخ هم میتواند شکست بخورد. در دنیای کسبوکارهای حوزه تکنولوژی، سرمایهگذاران همیشه به دنبال تک شاخ میگردند.
در کنار آن، مفهوم دیگری به نام نوآوری توفنده هم وجود دارد. نوآوری توفنده، یک خلاقیت برهمزننده است که منطق حاکم را بهکل تغییر میدهد. برخی از کسب و کارها نوآوری توفنده دارند و قاعده بازی را تغییر میدهند. برخی در همان وضع موجود با استفاده از همان منطق موجود تغییر ایجاد میکنند. ایربیاندبی در دنیا صنعت اجاره محل اقامت را بهکل دگرگون کرد با اینکه حتی یک اتاق ندارد. اوبر صنعت اجاره تاکسی را متحول کرد با اینکه حتی یک تاکسی ندارد؛ ادامه این فهرست را در جدول شماره 1 ببینید.
شرکتهایی که در فهرست جدول ضمیمه هستند دیگر استارتآپ نیستند؛ منتها همه آنها سعی میکنند فرهنگ سازمانیشان را استارتآپی نگه دارند.
گوگل از شناختهشدهترینها در ایران است. پیشنهاد میکنم کتاب «گوگل چگونه کار میکند» اریک اشمیت و همکارش را بخوانید و ببینید چطور تلاش میکنند همینطور که رشد میکنند به یک کسب و کار تنبل تبدیل نشوند و روحیه و فرهنگ استارتآپی را بین 50 هزار نفری که در این شرکت کار میکنند حفظ کنند؛ اما واقعیت این است که شرکتها هرچقدر که بزرگتر میشوند شیوه مدیریت هم در آنها تغییر میکند و نمیتوانند مانند گذشته چابک باشند. در این مرحله استراتژی آنها این است که استارتآپهای خوب را بخرند و بهمرور انحصار ایجاد کنند. در دنیا قوانین ضدانحصار بهصورت جدی مراقب شرکتهای بزرگ هستند، اما آنها به کمک پول فراوان و وکلای زبده همیشه راهی برای ایجاد انحصار پیدا میکنند.
در ایران هیچ کدام از استارتآپها نوآوری توفنده نداشتند، البته نسبت به فضای سنتی موجود در کسب و کارهای ایران نوآوری داشتند. در ایران هیچکدام از استارتآپها هم احتمالا با استانداردهای جهانی تکشاخ محسوب نمیشوند. منتها برخی نامها بیش از حد در رسانهها تکرار شده است: دیجیکالا، کافه بازار، تخفیفان، اسنپ، نتبرگ، تپسی، زودفود، زرینپال، مامانپز، دیوار، بامیلو، شیپور و... .
متأسفانه مسئولان دولتی هم بدون برنامه این نامها را تکرار کردهاند، درحالیکه این کسب و کارها دیگر نه استارتآپ هستند و نه در برخی موارد یک کسب و کار واقعی شدهاند و ممکن است در آینده نزدیک باعث انفجار حباب استارتآپی در ایران هم بشوند. آنهایی که نامشان در ایران زیاد در رسانهها تکرار شده کسب و کارهایی هستند که زمانی استارتآپ بودند، اما موفق شدند سرمایه جذب کنند و تا زمانی که نتوانند درآمد پایدار ایجاد کنند،کسب وکار واقعی نیستند. حتی هیچ کس تضمین نمیکند که اگر استارتآپی زمانی تکشاخ شد، بتواند یک کسب و کار موفق و پایدار شود؛ در دنیا هم تکشاخهایی داشتیم که با همان شاخشان زمین خوردند. برخی استارت های تک شاخ موفق دنیا عبارتند از:
برای مثال Uber، استارتآپ امریکایی در حوزه حملونقل است که 68 میلیارد دلار ارزش دارد. Airbnb نیز استارتآپی است که به شکل یک بازار آنلاین در حوزه مسکن فعالیت میکند و 30 میلیارد دلار ارزش دارد. این شرکت نیز در سانفرانسیکوی امریکا فعالیت میکند.
از این دست مثالها در امریکا زیاد است و برای همین، این کشور به محلی دوستداشتنی برای سرمایهگذاران استارتآپی تبدیل شده است. 96 مورد از شرکتهای استارتآپی امریکایی «تکشاخ» هستند.
بعد از امریکا، چین با 37 تک شاخ در شرکتها، در جایگاه دوم قرار گرفته است. در اروپا نیز، انگلستان با 7 تک شاخ، در صدر قرار داده است.
|